برسامبرسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

برسام آتیش کوچولوی دوست داشتنی

مهر مادری

  ١٥ فروردین پر از حسم، پر از احساس، پر از مهر مادری می تونم ساعتها بشینم و به چهره ی نازش نگاه کنم می تونم ساعتها تو بغلم بگیرمش و شیرش بدم و به حرکاتش توجه کنم و لذت ببرم عاشق وقتایی ام که حریصانه دنبال شیر می گرده، عاشق وقتایی ام که شیر می خوره و با دستش انگشت سبابه ام رو میگیره؛ عاشق لبهای تپلی قرمزشم که بعد از شیر خوردن حسابی پف می کنه و سفید میشه؛ عاشق اون بدن نرمش که تو بغل من مثل یه جوجه نفس نفس می زنه؛ عاشق لبخندها و خنده های یه وریشم که هر چند می گن ارادی نیست ولی حسابی منو شاد می کنه و چهره زیباش رو با نمک- و منو به یه دنیای دیگه می بره؛ به روزهایی میبره که صدای قهقهه اش خونه رو پر از ...
29 فروردين 1391

آتیش کوچولو

آتیش 1 کوچولوی مامان شاید یه کم دیر شده ولی: سرخی من از تو زردی تو از من 2  پ.ن.1. برسام : آتیش بزرگ پ.ن. 2.  برسام من سه روز برای زردی بیمارستان بستری بود و بالاخره امروز اومدیم خوونه پ.ن. 3. امسال اولین سالی بود که از روی آتیش نپّریدم   ...
5 فروردين 1391
1